با امید، بازیگر صحنه زندگی خویش میشویم
در تاریکترین لحظات، هنگامی که روزها شکل خود را از دست میدهند و سنگینی زمان، روح را در خود فرو میبرد، امید تنها نیرویی است که انسان را از انفعال بیرون میکشد. امید نه خوشبینی سطحی است، نه توهمی که واقعیت را کتمان کند. بلکه شکلی از آگاهی است، نوعی مقاومت در برابر فرسایش روزمرگی، نوعی تصمیم برای ادامه دادن، حتی وقتی جهان تیره به نظر میرسد. بدون امید، انسان به تماشاگر زندگی بدل میشود. او منتظر معجزهای میماند که از بیرون برسد، ولی هیچچیز تغییر نمیکند جز گذر زمان. اما با امید، او بازیگر صحنه خویش است، کسی که در بینظمی جهان، معنایی شخصی خلق میکند. امید، انسان را وادار به حرکت میکند، به خلق، به ساختن و حتی اگر چیزی فرو بریزد، به دوباره آغاز کردن. نمیتوان امید را اندازه گرفت، نمیتوان آن را در جایی ذخیره کرد، اما میتوان آن را تمرین کرد، حتی در لحظاتی که خستهایم.