
ذهن ما همچون عینکی است که جهان را از پشت آن میبینیم. اما چه میشود اگر این عینک کثیف، ترکخورده یا از ابتدا اشتباه تنظیم شده باشد؟ بیشتر ما جهان را نه آنگونه که هست، بلکه آنگونه که دوست داریم یا انتظار داریم میبینیم. این همان تلههای ذهنیاند: باورهایی مطلق، پیشفرضهایی غلط و خطاهای شناختیای که همچون سایه، تصمیمات و قضاوتهای ما را دنبال میکنند. یکی از این خطاها «اعتماد بیش از حد به شناخت خود» است. مغز ما دوست دارد داستانهایی ساده برای رویدادهای پیچیده خلق کند. چرا؟ چون سادگی برایمان آرامشآور است. اما این آرامش، توهمی بیش نیست. جهان واقعی نه ساده است و نه قاطع. برای رهایی از تلههای ذهنی، شفاف اندیشیدن ضروری است. شفاف اندیشیدن، به معنای کنار گذاشتن قضاوتهای شتابزده، پذیرش پیچیدگیها و پرسش کردن است. کافی است لحظهای متوقف شوید و از خود بپرسید: آیا آنچه میبینم حقیقت است یا تفسیر مغز من؟ جهانی که از دریچه شفافیت ببینید، مسیری روشنتر بهسوی تصمیمات آگاهانه و انتخابهای صحیح باز میکند.