معجزه تکثیر مهربانی

نویسنده:

مترجم:

​​​​​​​صبح‌ها، وقتی خیابان هنوز در مه صبحگاهی غرق است، قدم می‌زنم. آدم‌ها با چهره‌هایی سنگین از خواب‌زدگی، نگرانی‌های خاموش و فکرهایی که زیر پوست روزنه‌های نور جا خوش کرده‌اند، از کنار هم می‌گذرند. بعضی‌ها چشمشان به نقطه‌ای دورتر خیره مانده، بعضی دیگر با گام‌های تند، انگار دنبال گم‌شده‌ای نامرئی، مسیرشان را می‌جویند. در چنین روزهایی که هر سنگفرش زیر پا خاطره‌ای از فشار روزمره در خود دارد، فکر می‌کنم به مفهوم تکثیر مهربانی. به کلمات کوچکی که بی‌بهانه روانه‌ جهان می‌شوند. «خدا قوت» چه ساده، چه بی‌دلیل، چه لازم. انگار بشود با واژه‌ها، غبار را از روی دل‌های خسته زدود. شاید رمز روزهای سخت همین باشد، پرتاب بی‌وقفه‌ مهربانی، حتی وقتی دلیلش را نمی‌دانیم. لبخندی که نه از سر وظیفه، بلکه برای باز کردن راهی میان این جدیت سرد باشد. نه برای تغییر دنیا، بلکه برای یک لحظه مکث، یک ثانیه رهایی. همین که کسی از کنارت بگذرد و فکر کند که جهان هنوز گوشه‌ای امن برای نفس کشیدن دارد. همین کافی است.
10 صفحه اول